از آن روز که مادها سنگ بنای نخستین اتحاد فلات ایران را گذاشتند، تا زمانی که کوروش کبیر با منشور حقوق بشر، مرزهای شرافت انسانی را گسترش داد، این سرزمین همیشه صدایی برای دفاع از خویش داشته است.
در هجوم اسکندر، ایران ساکت نماند. از دل ویرانی، فرهنگ ایرانی در جان فاتح رخنه کرد و اسکندر، که آمده بود بجنگد، ناگزیر شد بخشی از آن شود.
در هر تهدید، ایرانیان فرصتی ساختند وبه جای خاموشی، دانش، شعر و اندیشه را با زبان تازه زنده کردند. فردوسی برخاست، شاهنامه را نوشت، و به زبان و هویت ایرانی روحی دوباره بخشید.
در تهاجم مغول، سرزمینی که خاکستر شده بود، چند دهه بعد از دل همان خاکستر، خواجهنصیرالدین طوسی برخاست، مراغه را به قطب علم بدل کرد، و فرهنگ ایرانی را در دل مغولان جا داد.
و آنگاه که استعمار نو، پای به این خاک نهاد، ملت ایران مشروطه را فریاد زد، قانون نوشت، مدرس و ستارخان آورد، و بار دیگر نشان داد که تسلیم، در قاموس این ملت نیست.
در هر برهه، در هر بحران، *از دل همین مردم، دستی برخاسته است؛ گاهی با قلم، گاهی با شمشیر، گاهی با کلام، و گاهی دفاع و ایستادگی.
در دل این سرزمین، سرداران غیوری برخاستهاند که نامشان بر بلندای تاریخ میدرخشد.
از آریوبرزن که راه اسکندر را بست، تا شهید باکری، همت، فلاحی، صیاد، طهرانیمقدم و هزاران سربازی که نه برای نام، که برای ایران، جانفشانی کردند.
آنان که شبهای سرد سنگر را به شوق طلوع وطن تاب آوردند، آنان که گلولهها را سپر شدند تا حتی یک وجب از خاک این سرزمین، زیر پای بیگانه نرود.
اینچنین است که ایران ایستاده است.
با بازوان زحمتکش کشاورزان، با قلم اندیشمندان، با دل مادران شهید، و با خون پاک سربازان وطن.
آنچه تاریخ میگوید این است:*
ایران، ممکن است زخمی شود، خم شود، اما هرگز شکسته نمیشود..
و اینگونه است که امروز، هر تهدیدی، پژواکی است از آزمونی تکرارشده؛ و ایران، بار دیگر پیروز خواهدشد.
وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ ان الله لَقویُ عَزیز
مجری: علیرضا علیا
تهیه شده در رادیو دارالفنون